این روزها نمایشگاهی از عکسهای سروش میلانیزاده با عنوان
«رنسانس بیرون ازقاب» در نگارخانه «محسن» برپا شده است. میلانیزاده متولد
۱۳۵۷ و دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر و معماری است.او در طول بیش از یک
دهه حضور فعال و حرفهای در حوزه عکاسی، سعی کرده دغدغههای اجتماعی خود
به ویژه موقعیتهای زنان را از زوایای گوناگون مورد کنکاش قرار دهد.
در چند سال اخیر اکثرا هنرمندان زن در آثارشان به مسایل زنان و زنانگی واکنش نشان دادند و مردان کمتر.
البته
دلیل توجهم به این موضوع، واکنش کمتر هنرمندان مرد به مسایل زنان نیست.
چیزی که مرا جلب میکند، جنسی از تفکر و برخورد با موضوعات مختلف در زنان
است که تمام ابعاد زندگی اجتماعی، خصوصی و عاطفیشان را تحت تاثیر قرار
میدهد. و فکر میکنم شاید یک مرد میتواند خارج این داستان قرار بگیرد و
به آن نگاه متفاوتی کند. موضوع پیچیدهای است و دست و پنجه نرم کردن با یک
موضوع پیچیده برایم جذاب است.
به
دنبال تقابل یا تفکیک جهان زنانگی با مردانگی نبودم. در واقع میخواهم
بدانم نشانههای دیداری تفاوت زنها با مردها برای شما چگونه شکل میگیرد؟
من
در ابتدا به نشانههای بصری فکر نمیکنم. خیلی حسی شروع میکنم در واقع
باید بگویم به این فکر نمیکنم که یک مرد هستم و با این پیش فرض به سراغ
مسایل زنان بروم. آنچه که ماجرا را برایم قابل تامل میکند، جنس تاثیری ست
که زنها بر زندگیمان میگذارند. حالا چه اجتماعی، چه سیاسی، و چه عاطفی.
نمیشود از نقششان و حضور قدرتمندشان صرف نظر کرد و تظاهر به ندیدنشان
کرد.
و فکر میکنید در سایه، قدرتمند بودند؟
حتی زمانی که
در پستو یا در مطبخ هم بودهاند و نادیده گرفته شدهاند، حضورشان پر رنگ
بوده. حضوری که با حضورهای مردانه کاملا متفاوت است و به همین دلیل نفوذشان
در دنیای مردان هم پر قدرت است. قدرت مردان ظاهریست. زنان پیچیدهتر و
دارای لایههای بیشتری هستند و هر سیستمی پیچیدهتر باشد، احتمال خطایش نیز
بیشتر است. و این تنها گفته من مرد نیست!
چه قرابتی وجود دارد میان زنان رنسانسی و زنان ایرانی؟
از جهات مختلفی قابل بررسی است...
بگذار
این گونه ببینیم... زیباییشناسی دوران رنسانس با شناخت ما از زن ایرانی
در این عکسها کنار هم قرار گرفته اند. آیا این یک تضاد نیست؟
آنچه در
اروپا اتفاق افتاد، آن فراز و فرودهای فرهنگی، سیاسی و هنری، به نوعی در
تاریخ ما نیز رخ دادهاست. با این تفاوت که آنجا مردان همه کاره بودهاند و
یا به خاطر تاریخ نویسی مردانه، نقششان کمرنگ است. ولی به اعتقاد من این
حرکت در ایران معاصر، یک حرکت زنانه است. کافیست به صد سال گذشته نگاهی یک
جانبه نکنیم. شاید به نظر برسد که زنان نقش کمرنگی داشتهاند اما به نظرم
این فقط در کلام است و حقیقت چیز دیگریست. و این را فقط با حضورشان میسر
کردهاند. با دستانی خالی. مسئلهای که در عکسهایم به آن توجه کردهام.
تزیینات رنساسی قرار است نقش کاشف زن ایرانی را به عهده بگیرند؟
کشف
نمیشود گفت. شاید بهتر باشد بگوییم یک نگاه دو پهلو ست که زنان رنسانسی
چگونه تحت لوای مردانشان در عرصههای مختلف حضور داشتهاند حتی به واسطه
نقاشی، با اینکه سفارش دهندهها، مردان و معشوغههایشان بودند. این اتفاق
برای زنان ما هم افتاده است و زمانی که به عکسهای دوران قاجار نگاه
میکنیم، میبینیم که زنان به قدرت حضور خود به خوبی واقفند. و البته به
چگونگی کسب آن نیز. هرچند که قدرت را از همان مردان گرفتهاند.
اما در این عکسها خبری از مردان نیست...
حضور
مردانه در این عکسها حسی ست. اغراقی که در ژستها و فضاسازیها شده را در
نقاشیهای رنسانسی هم میتوان دید. زنان در این عکسها معذبند. اقتدار و
صلابتی که در نگاه و ایستاییشان است شکننده است. «بیرون از قاب» حضوری
است. حضوری مداخله جویانه که هیچ زمان برای زنان به عادت مطلق تبدیل نشده.
تایپولوژی زن ایرانی و زن رنسانسی با یکدیگر متفاوت هستند اما شما در عکسهایتان این دو را کنار هم قرار دادهاید.
به
نظرم این دو زن، ارتباط حسی نزدیکی با هم دارند بنابراین میتوانند
نشانههایی از خودشان را به همدیگر وام بدهند. مثل لباس، کیف، کتاب، آیینه
و...
در مورد قرار گرفتن در مکانهای تاریخی چطور؟
در
ایران کمتر جایی یا چیزی را میتوانید ببینید که اصالت ایرانی در آن موج
بزند و حتی نبود این اصالت در چهرههایمان نیز رخ داده است. برای همین به
سراغ مکانهایی رفتم که تاکیدی باشد بر نماد و اصالتی که هنوز نشانههایی
از آن باقی مانده است.
آیا عکاسی باعث نشده است که این مسایلی
که تا کنون دربارهاش صحبت کردهایم، دکوراتیو شود یا شاید بهتر باشد
بگویم زیباییشناسی عکاسانه به موضوع قالب شود؟
قرار نبوده این اتفاق رخ
دهد. در این پروژه برای من، هم عکاسی و هم موضوع در یک درجه از اهمیت قرار
دارند. عکاسی این مجموعه با وسواس و دقت زیادی انجام گرفت و البته قرار هم
نیست چون موضوع دربارهی زنهاست، حرفهای اغراق آمیز و تندی گفته شود.
صداقت در گفتههای بصریام پررنگترین خط قرمز من است. به لحاظ عکاسی هم
باید بگویم هیچ چیزی تصادفی نبوده است. برای همه چیز از ابتدا برنامهای
وجود داشته و همه چیز طراحی و اجرا شده است و یک تیم تولید قوی برای این
کار کنار هم جمع شدند.
آیا در این مجموعه به تعادل رسیدهاند؟
من هنوز دوستشان دارم و فکر میکنم رسیدهاند.
تعمدی بوده است که عکسها در فضاهای داخلی باشد؟
زنان
در فضاهای داخلی از قدرت و اقتدار بیشتری برخوردار بودهاند. و شاید این
به دلیل زیاده خواهی اجتماعی مردانه است. به هر حال از همان جا هم بوده که
قدرتشان را به بیرون نشر دادهاند.